English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6675 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ill founded U دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
idle U بی پروپا
idlest U بی پروپا
idled U بی پروپا
idles U بی پروپا
substantialize U اساس دادن یا اساس پیدا کردن
base course U لایه اساس قشر اساس
ground plan U شالوده
foundation U شالوده
erection U شالوده
erections U شالوده
pedestals U شالوده
pedestal U شالوده
kernels U شالوده
kernel U شالوده
foundation trench U شالوده
footing U شالوده
textures U شالوده
texture U شالوده
pier foundation U شالوده پی
nitty-gritty U شالوده
ground plans U شالوده
skeletons U شالوده
substructures U شالوده
substructure U شالوده
infrastructure U شالوده
skeleton U شالوده
strip footing U شالوده نواری
footstone U سنگ شالوده
foot stone U سنگ شالوده
earthquake proof foundation U شالوده ضد زلزله
sole U شالوده تنها
foundation U شالوده اصل
combined footing U شالوده مرکب
soles U شالوده تنها
base course U لایه شالوده
skeletonizer U شالوده ریز
road foundation U شالوده راه
pile foundation U شالوده شمعی
skeletonize U شالوده چیزی راریختن
flexible footing U شالوده انعطاف پذیر
investigation of foundation conditions U تحقیق شرایط شالوده
pedestal U پایه مجسمه شالوده
pedestals U پایه مجسمه شالوده
bearing pressure on foundation U فشار تکیه گاهی شالوده
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
dumbarton oaks conference U شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
cornerstones U اساس
nuclei U اساس
nucleus U اساس
groundless U بی اساس
cornerstone U اساس
grass roots U اساس
basis U اساس
idle U بی اساس
unsubstantial U بی اساس
subsistance U اساس
unsubstantiality U بی اساس
baseless U بی اساس
idled U بی اساس
vaporous U بی اساس
rootless U بی اساس
ill-founded U بی اساس
fundamental U اساس
delusive U بی اساس
unfounded U بی اساس
foundation U اساس
roots U اساس
root U اساس
element U اساس
elements U اساس
rationale U اس اساس
origins U اساس
origin U اساس
principium U اس اساس
pier foundation U اساس پی
idles U بی اساس
idlest U بی اساس
chimeric U بی اساس
bedrock U اساس
insubstatiality U بی اساس
ill founded U بی اساس
groundsel U اساس
fundament U اساس
substantially U در اساس
structures U اساس
structuring U اساس
ground U اساس
structure U اساس
foundation U پی ریزی اساس
there is nothing in it U بی اساس است
idle rumoues U شایعات بی اساس
elements U عنصر اساس
tittle-tattle U شایعات بی اساس
groundwork U زمینه اساس
tittle tattle U شایعات بی اساس
groundlessly U بطور بی اساس
corpus delicti U اساس جرم
data origination U اساس داده
insubstantial U بی اساس بیموضوع
gossipry U شایعات بی اساس
Unfounded rumours. U شایعات بی اساس
corpus juris U اساس قانون
gossiped U شایعات بی اساس
gossip U شایعات بی اساس
element U عنصر اساس
ignores U بی اساس دانستن
ignored U بی اساس دانستن
ignoring U بی اساس دانستن
gossips U شایعات بی اساس
ignore U بی اساس دانستن
corner stone U بنیاد اساس
gossiping U شایعات بی اساس
To build on sand. U کار بی اساس کردن
fabrics U سبک بافت اساس
gossiped U شایعات بی اساس دادن
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
gossiping U شایعات بی اساس دادن
rooty of sand U چیز ناپایدار یا بی اساس
hot mix base U اساس اسفالتی گرم
grounded (his complaint was not grounded U شکایت او بی اساس بود
gossips U شایعات بی اساس دادن
fabric U سبک بافت اساس
bedding U بنیاد و اساس هرکاری
subbase course U لایه زیر اساس
gossip U شایعات بی اساس دادن
on an arm's length basis U بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
euhemerism U اساس تاریخی برای افسانه ها
cotton grade U درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
gossiper U کسیکه شایعات بی اساس میدهد
subbase course U لایه پی قشر زیر اساس
It must have a solid foundation. U اساس کار باید محکم باشد
element U رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
his joys p from baseless hope U خوشیهای اوناشی ازامیدهای بی اساس است
elements U رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
average cost pricing U قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
it was basedon evclid U اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
simple interest U سود پول بر اساس سال 063 روزه
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
plateform U بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
yarn sorting U دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
animism U همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
anti federalist U اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
Your slander is completely preposterous . U تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
anlage U اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
redundant information U یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
foundation soil U شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
stagnation thesis U فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
utilitarianism U بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
wool sorting U دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
enewal of contract by tacit agreement U تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
fools paradise U خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored U دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic U دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
invisible hand U منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
pentadactyl U دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
odoriferous U دارای بو
footy U دارای پا
fraught with U دارای
trilinear U دارای سه خط
iodic U دارای ید
three-legged U دارای سه پا
glochidiate U دارای مو
bilabiate U دارای دو لب
three legged U دارای سه پا
bodied U دارای بدن
handy [useful] <adj.> U دارای مزیت
inable <adj.> U دارای ضعف
dipolar U دارای دو قطب
Recent search history Forum search
2New Format
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1وقتی انسانها بر اساس دارایی اشان ارزیابی می شوند
1استخدام عبارت از پرکردن و پرنگهداشتن پست های خالی درتشکیل سازمان به اساس اهلیت، لیاقت و شایستگی میباشد
1offshoring
1veterans
1Bravetown
1the rate of diffusion will be less than if the pure solvent was exposed to the air
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com